شهید قاسم بوستان دوست
شهید قاسم بوستان دوست نام پدر : محمدحسین تاریخ تولد :1330/05/29 تاریخ شهادت : 1361/10/10 محل شهادت : رقابیه وضعیت تاهل : متاهل یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : سپاه - كادر تحصیلات :متوسطه کد شهید : 1748 رسته : ترابری نام مادر : حسنیه جهان نحوه شهادت : اصابت تیر مستقیم به چشم گلزار: گله محله تاریخ تدفین : 1361/01/15
زندگی نامه شهيد قاسم بوستاندوست
تقویم سال 1330 به29 مرداد رسيده بود که «قاسم» در کاشانه «محمدحسین و حسنیهجهان» به دنيا آمد. محل تولدش «گله محله» بابل بود.
محمدحسین بنّا بود و زمانی که زندگياش را به اتكای این شغل آغاز كرد، رونق چنداني نداشت. با اينهمه، آنچه در زندگي براي اين زوج مهم بود، پايبندي به اعتقادات شيعي و توجه به حلال و حرام و تربيت بچهها بود. لذا، قاسم در چنين خانوادهاي از نظر معيشت و ريشههاي فكر و اخلاق بزرگ شد و پا به دبستان بابل گذاشت. سپس با اتمام این مقطع، براي هميشه دست از تحصيل كشيد؛ چرا که احساس ميكرد خانه به وجودش براي كار و تأمين معاش بيشتر از هر چيز ديگر نياز دارد و نبايد پدر و مادر را در چنين شرايطي تنها گذاشت. از اینرو، به كارگري و روزمزدي و كار در کنار پدر روي آورد. او هر درآمدی که بهدست ميآورد، در اختیار پدر و مادرش ميگذاشت.
قاسم که پرورشیافته یک تربیت دینی بود، در ادای واجبات و مستحبات میکوشید و از انجام محرمات دوری میکرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع) هماره سعی در کسب کمال معنوی و فضیلت انسانی داشت.
در بیان خلقوخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعتپذیری از آنان، پیشتاز. با دیگران نیز در نهایت گشادهرویی و ملاطفت رفتار میکرد و نزدشان از محبوبیتی خاص بهرهمند بود.
در ایام انقلاب که قاسم نیز که دیگر به بلوغ فکری رسيده بود، لذا، در هر گوشهاي از شهر كه راهپيمائي ميشد، حضور پيدا ميكرد. شبها هم در حال پخش اعلاميه بود.
تا اينكه با پيروزي قیام مردم ایران در سال 1357، قاسم فعاليتش را در انجمن اسلامي، جهاد و بسيج پي گرفت.
او در سال 1358 جهت سرکوب عناصر ضد انقلاب، راهی گنبد شد و در این درگیریها دوشادوش دیگر برادران رزمنده، به انجام وظیفه پرداخت.
دوستش «محمدحسن معيني» ميگويد: «به خاطر ورزش وزنهبرداري، هيكلي درشت داشت. برای همین، بدون سلاح با مشت و لگد همه را ميانداخت. در درگيري با منافقان سنگ تمام ميگذاشت.»
او در 22 خرداد 1359 به عضویت سپاه در آمد و با تعهدی عمیقتر به دفاع از مرزهای کشور همت گمارد.
او مدتی در جبهه کردستان مشغول ادای تکلیف بود. سپس، به عنوان مسئول واحد موتوری پایگاه قائمشهر خدماتش را ادامه داد.
شنيدن خبرهاي جنگ و تهاجم بيرحمانه عراق به خرمشهر، قاسم را بيتاب حضور در منطفه جنوب كرده بود. براي همين، خودش را به آن خطه رساند تا در عمليات فتحالمبين شركت كرده، تا از قافله شهدا جدا نماند.
و سرانجام، قاسم در آغازین روز فروردین 1361 طی همين عمليات در منطقه رقابيه، با اصابت گلوله، به درجه والای شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز با وداع یادگارانش «سمانه و اباذر» در گلزار شهداي زادگاهش آرام گرفت.
«کبری رضایی» از همسرش اینگونه یاد میکند: «وقتی خانه ساختیم، به من گفت: اگر اجازه بدهی، زمانی که به منزل جدیدمان رفتیم، آن را بفروشیم. گفتم: برای چه؟ گفت: عدهای از بچههای سپاه میخواهند ازدواج کنند، پول ندارند. بهتر است ما کمکشان کنیم. اگرچه من و قاسم هرگز به خانه جدیدمان نرفتیم.»
وصیتنامه شهید قاسم بوستان دوست
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
و من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتله و من قتله انادیته.
هرآنکس مرا جستجو کند مرا یافت و هرکس که مرا یافت خواهد شناخت و هرکس مرا شناخت عاشقش خواهم شد و هرآنکس که من عاشق او شوم او را خواهم کشت و هرکس که من او را بکشم خونبهایش خودم هستم.
پدرو مادر عزیزم و همسر عزیزم! راهی را که می روم و رفته ام خود انتخاب کرده ام و هیچ اجباری در کار نبود و بدانید شما مخالف با خمینی این فرزند پاک سلاله پیامبر مخالف با اسلام است و مخالف با اسلام مخالفت با خدا و قرآن است راه این فرزند راه حسین است و مکتب حسین مکتب شهادت است و شهادت در راه خدا و من عاشق خدا و عاشق امام و عاشق راهش بودم برای من گریه نکنید شهادت در راه خدا گریه ندارد.
همسرم! بیشتر سخنم با توست راه زینب را ادامه بده و سفارش بچه هایم را نمی کنم سمانه و اباذر را طوری تربیت کن که مانند اباذر غفاری حرکت می کند و پایان زندگیش در صحرا برای دین خدا جان می سپارد و به لقاء الله می پیوندد که پیامبراکرم(ص) گفت ابوذر تنها زندگی می کند تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود آری در راه دین خدا و دین محمد چنین انسانهائی داشتیم و اباذر را همانطور تربیت کن که برای خدا زندگی کند و برای خدا بمیرد و سمانه را همچنین سعی کن او را چون زنان صدر اسلام مانند سمیه ها و .... تربیت کنی راستی سفارش دیگر من این است که سعی کن نماز شب یادت نرود و نماز شب را بپای دار و قرآن را فراموش نکن و قرآن بخوان و برای من دعا کن که خدا از سر گناهانم بگذرد.
همسرم! همانطور که به تو گفتم برای من گریه نکن تو می دانی که من عاشق خدا بودم و عاشق خمینی و همچنین شهید نواب که او بحث نایب امام زمان است و درود بر تو ای خمینی روح خدا ما به ندای هل من ناصر ینصرنی تو لبیک گفتم و ترا قسم می دهم به حضرت فاطمه زهرا شفاعت ما را از فاطمه زهرا بکن و دعا کن که خداوند از سر گناهان ما بگذر و دیگر عرضی ندارم بجز سلامتی شما پدر و مادرو همسر و فرزندانم.
والسلام تاریخ 4/12/60